Template By: LoxBlog.Com
فیسبوک به سبک ایرانی
مشاوره عشق
☺☺ طنزبلاگ ☻☻
دل شکسته
الكترونيك -برق
مريلا
سوشا نيوز
دنیای فوتبال
سلام چه خبر
دلتنگی هایم برای تو
عشق،عاشقی،داستان،ماورا،شعر
بازار ایرانی
جغرافیای کوچک من
A.G
وبلاگ جامع پرستاری
دختر دبیرستانی
دانلود کلیپهای باله
دل نوشته های دختری تنها و پر از غم
دهکده سرگرمی
پارادیس نسرین
عشق
SBOX
پیام رایانه
وبـ ـبرگر +شــما
به نام آنکه تو را آفريد...
((طنز))
همه چی برای دانلود
همه چی هست
حال خوب من
تماشا خانه
ali14.LXB.ir
Eshgh
بياتو دم در بده
وبلاگ شخصی من
فروشگاه
ساخت زيباترين بنر ها
saye in vacuum2
bia2looloo
عربي آسان
اگه عاشقی
عصر اچ دو
دنیای خنده
جنگ نرم
سامانه ارسال پیامک
ردیاب خودرو
تبادل
لینک
سلام دوست عزیز:واسه تبادل
لینک اولش باید منو
با عنوان
بیا2 و
آدرس
amollazehi.Loxblog.ir
لینک
کنی بعدش
مشخصات لینکتو
این پایین
بنویس . اگه لینکم کرده باشی به صورت
خودکار در وبلاگم
لینک میشی از تبادل لینک و همکاریت ممنونم
روزی چهار مرد و یک زن کاتولیک در باری ، مشغول نوشیدن قهوه بودند.
یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود : نامه ای به خدا !!!
روزی مردی رو به دربار خان زند میآورد و با ناله و فریاد میخواهد که کریمخان را فورا ملاقات کند. سربازان مانع ورودش میشوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را میشنود و میپرسد ماجرا چیست؟
جنایت کاری که یک آدم را کشته بود، در حال فرار و آوارگی، با لباس ژنده و پر گرد و خاک و دست و صورت کثیف، خسته و کوفته ، به یک دهکده رسید. چند روزی چیزی نخورده و بسیار گرسنه بود.
تعمیر و نگهداری از کاخ سفید بصورت یک مناقصه مطرح شد.
یک پیمانکار آمریکایی، یک مکزیکی و یک ایرانی در این مناقصه شرکت کردند.
مرد در اتاق بود و زن هم.
زن سرش را از پنجره بيرون برده در سكوت شب خيره بود و مرد، نشسته بود و روزنامه ميخواند و هيچيك، به آن چه ميديد نميانديشيد.
چون در دورهی سنی ِحسّاسي هستم، پدرم جوانكِ مضحكي را مامور كرده زير نظرم بگيرد؛ و او با آن دماغ عقابي و هيكل ِ قناسش، هميشه و هر جا دنبالم است.
زمانیکه مردی در حال پولیش کردن اتوموبیل جدیدش بود کودک ۴ ساله اش تکه سنگی را بداشت و بر روی بدنه اتومبیل خطوطی را انداخت.
...زن و مردی چند سال بعد از ازدواجشون صاحب پسری میشن و چند روز بعد از تولد بچه متوجه میشن که اون یه نابغه اس بچه در یک سالگی مثل یک آدم بزرگ شروع به حرف زدن میکنه و در دوسالگی به اکثر زبانها حرف میزنه
مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب.در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل".
روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در شهر استفاده مىکردبراى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد